برحسب اتفاق امروز مسیرم به کوچه های بلوار دوم طبرسی افتاد . کوچه های پر جمعیت وپر مشکل . نه اینجوری بگوییم : کوچه های پر رای و کم توقع . دلم سوخت که چرا این مردم خوب و با وفا باید اینگونه در رنج و سختی باشند ؟ آیا جز این که در آمد مناسبی ندارند یا برای بدست آوردنش دست به راههای پر خطر و غیر عاقلانه و یا غیر شرعی نمی زنند .؟ دریغ از سانتی آسفات و یه تکه ای جدول . خاک از سرو روی کوچه بالا می رفت و چاله هایی که از آب برون رفت خانه ها پر شده بود گل و لایی را در گوچه ها براه انداخته بود .نا طرح اگویی نه جوی و جدولی .  نمی دانم می گویند آنها خارج از محدوده ساخته اند و یا قوانین شهرداری را رعایت نکرده اند . اما اکنون ساخته اند و زندگی جریان دارند . صندوقهای رای آقایان را هم در زمان انتخابات همانها با هیجان فراوان پر می کنند . اگر مالیاتی هم بر آنان وضع می شود با هر جان کندنی باشد می دهند پس چند سانت آسفالت و چند جدول به جایی بر نمی خورد .
امااگر گشتی در شهر مقدس و مذهبی مشهد بزنید سواره یا پیاده خواهید دید تابلوهای بزرگ و بنرهای تبلیغاتی فراوان که شهروندان را به شرکت در فلان مسابقه و فلان جشن بوستانی و کوهستانی دعوت می کند و جوایر آنچنانی هم برایش قول می دهند . جشن بادبادکها . دو پدر بزرگ و مادر بزرگها . جشنواره دختران و مسابقه پسران . فوتبالو شوتبالو اسکی روی چمنو آسفالتو شاید روزی روی اسکناس ...و حفظ اشعار فلان آقا و پرتاب هر شبه فشفشه به آسمان در پارکها و ....زیر بیشتر این تبلیغات آرمی شناخته شده حک می شود . آرمی که مردم آن را در انجام وظیفه اصلی اش کم توان می دانند و توقع بیشتری دارند . و اگر در شهر از مردم پرسیده شود که چه خاطره ای از این آرم دارید ؟ خواهند گفت پوست کندن !!آیا اعتبار این برنامه های بی ربط به بعضی برگزار کنندگان ، از حساب شخصی کدام مسوول هزینه می شود ؟ آیا در این مملکت سازمانها و اداراتی که وظیفه امور فرهنگی مردم را به عهده دارند انجام ماموریت نکرده اند که سازمانهای خدماتی و عمرانی پادر این عرصه گذاشته اند و چنان پرسرعت پیش می روند که گاهی از اصول فرهنگی هم عدول می کنند؟ قصه زیاد است غصه می خورم که نمی توانم همه آن را بگویم خود نظاره کنید و در شهر با کمی کنکاش همه چیز را رؤیت کنید . یا علی





برچسب ها : شهر و شهرداری  ,